مسافر !

میدود بر جسد صخره و سنگ

باره – در تنگ غروب !

یال – شویان در باد

باد – مویان ، دلتنگ !

آسمان ، تار و عبوس

ابرها را به زمین می بندد !

افق از چین و شیار

گو که پیشانی یک پیر نزار !

باره – تازان و دمان می گذرد

راه – در حال فرار !

بر بلندی ،

            پستی !

کو مجالی که مسافر بتکاند دستی !!

                                                  "آفتاب"

+ "آفتاب" تخلص پدرم است .


gene pitney.................. backstage

از اینجا متن انگلیسی را بخوانید

ترجمه ی من :

امشب هزاران نفر تشویقم کردند

آهنگهایم را میخوانم .. ستاره ام به روشنایی میدرخشد

تمامش میکنم .. و لبخندی میزنم .. و تعظیمی میکنم

صحنه را ترک میکنم

در پشت صحنه من تنهایم

در پشت صحنه گریه میکنم

تو رفته ای و هر شب گویی کم کم میمیرم

بیرون ؛ روی آن صحنه همچون ستاره ای مینوازم

اینک من مشهورم و بالا رفته ام

یک آدم مشهور احمق که اجازه داد عشق برود

هر شب معشوقهای مختلف ..هر شب کلوبهای مختلف

و هنوز هم در تمام مدت تنها هستم

وقتی عکسهایم را امضا میکنم .. وقتی با من مصاحبه میکنند

نمیتوانم تو را از ذهنم دور کنم

برگرد عشقم .. برگرد به من

چه چیز خوبی در شهرت است ؟ مثل بازیست

حاضرم هر چه دارم بدهم تا دوباره مثل قبل بشوم

 پشت صحنه هنوز امیدوارم

 صورت خندان تو را ببینم که در پس صحنه در انتظار من هستی